90.8.30
سلام ؛ سلام به روی ماهت دخملی ؛ صبح که از خواب پاشدی اول یه بوس از دستای من کردی قربون این همه محبت که دخملم آتشفشانشه ؛ هوا بشدت امروز خوب و قشنگ بود یه صبح سرد ولی آفتابی ؛ تصمیم گرفتم دخملی رو ببرم بیرون تا بهت گفتم میای بریم ددر خندیدی و گفتی ددر ها ها ها و خندیدی قربونت برم که عاشق بیرون رفتنی ددری شدی دیگه چه میشه کرد. ولی موقع لباس پوشیدن خیلی اذیت میکنی اصلا دوست نداری لباستو عوض کنم آخه مامانی جون واسه بیرون رفتن باید یه لباس دیگه بپوشی خوب . دوتایی رفتیم هفت حوض ؛ انگار این تهران جایی دیگه نداره که من تو رو ببرم ولی خوب الان خیلی زوده آخه میترسم اذیتم...
نویسنده :
مامان متین
14:59